Jesus Christ

همان‌‌طور که پروفسور رایت اشاره کرده است، رستاخیز برای یهودیان و به تبع آنها، مسیحیان اولیه که از بطن یهودیت برخاستند، معنایی جز رستاخیز جسمانی نداشت. زیستن در خاطره‌‌ها و یادها و یا تداومِ تأثیرِ اندیشه‌‌های بانی و مؤسس یک مکتب شاید تفسیرهای زیبایی از کلمۀ «رستاخیز» باشند، و احیاناً رنگ امروزی داشته باشند، ولی رستاخیز در معنای یهودی‌‌اش ناظر بر هیچ‌‌کدام از این تفسیرها نیست. رستاخیز جز یک معنا نداشت و آن هم رستاخیز بدنی و جسمانی بود. بنابراین، هرگاه مسیحیان با شوق و شورمندی اعلام کردند: «مسیح بلفعل از مردگان برخاسته است»، جز به یک معنا از رستاخیز نظر نداشتند یعنی: رستاخیز جسمانی! اما شاید سؤال پیش آید که اساساً به چه دلیل اعتقاد به رستاخیز و آن هم رستاخیز جسمانی به‌‌خصوص در ادبیات دورانِ فاصل بین عهدعتیق و عهدجدید شدت یافت؟ این مسئله از یک سو به سبب آن بود که یهودیانِ روزگار مسیح در دورانی بلاخیز از تاریخ خود به سر می‌‌بردند و ایمان داشتند که در پایانِ شب تارِ این دورانی که گاه با خون و خونریزی توأم می‌‌شد، پیروزی تابناک خدا به‌‌واسطۀ مسیحایش در انتظار مؤمنین است و هرگاه خدا پادشاهی خود را بر زمین استوار سازد، و شریران را به جزای خود برساند و عادلان را پاداش دهد، آن روز مؤمنین و عادلانی را که جان در راه ایمان خود نهاده‌‌اند، زنده خواهد کرد تا همانند زندگان، از سفرۀ برکت و پیروزی خداوندشان نصیب برند. بنابراین، رستاخیز دو معنا داشت: ۱-‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ شکست شرارت، و ۲-‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ آغاز عصری نو یا چنان‌‌‌‌که در کتاب‌‌مقدس به آن اشاره شده، آغاز دوران پادشاهی خدا؛ ولی آغاز پادشاهی خدا به معنای احیاء و بازسازی آفرینش نیز بود، و به این ترتیب نجات الاهی، تمام عالم و آدم را در برمی‌‌گرفت و جهان یکسره نو می‌‌شد و به سپهر خدا در می‌‌آمیخت. ولی در هر حال، رستاخیز رخدادی اسکاتولوژیکال، یعنی آخرزمانی بود. ولی آخرزمان نه به معنای پایان تاریخ، بلکه شروع تاریخ جدید، تاریخ و عصر جدید خدا، که در آن حاکمیّت خدا کل در کل می‌‌شود؛ همان‌‌که مثلاً در اشعیا و ارمیا و دانیال اشاره‌‌ها و وعده‌‌هایی دربارۀ آن وجود دارد.
بنا بر آنچه گفته شد، یهودیان منتظر رستاخیز جسمانی بودند ولی این رستاخیز دارای دو خصوصیت می‌‌بود: اولاً به صورت دسته‌‌جمعی رخ می‌‌داد، چیزی شبیه تصویری که در حزقیال باب ۳۷ ارائه شده، و طی آن تمامی عادلان و وفاداران به شریعت خدا به‌‌اتفاق از مرگ برمی‌‌خاستند. ثانیاً رستاخیز در پایان تاریخ، یا به عبارتی در آغاز عصر جدید خدا روی می‌‌داد. از این رو، رستاخیز اولاً جسمانی و دسته‌‌جمعی و ثانیاً مربوط به پایان تاریخ بود. با کنار هم نهادن این دو مقدمه، نتیجۀ بسیار مهمی حاصل می‌‌شود. اگر مسیح به زندگی بازآمده، و آن‌‌هم با بدنی متفاوت و دگرگون‌‌شده، پس منطقاً دو نتیجه حاصل می‌‌شود: یا پایان تاریخ فرارسیده و شرارت از چهرۀ جهان زدوده و عصر جدید خدا آغاز شده است، و یا اینکه پایان هنوز فرانرسیده ولی آیندۀ باشکوه خدا در زمان حال و در میانۀ تاریخ با شکست شرارت آغاز شده است
 بدن جدید مسیح برای مریم بازشناختنی نبود، زیرا در عین مشابهت آن با بدن قبلی، بدنی متعلق به آینده بود. بنابراین، در عین آنکه از مادۀ بدن قبلی بی‌‌بهره نبود و دست‌‌های مسیح و پهلوی او همچنان سوراخ بود، این جسم جدید از محدودیت‌‌های ماده رسته بود؛ جسمی بود جلال‌‌یافته، جسمی روحانی. ولی اینجا روحانی را نباید به معنای غیرمادّی تعبیر کرد، بلکه بدنی که از روح -‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ یعنی روح‌‌القدس -‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ حیات یافته و از قیود آفرینش قبلی رسته است. و این همان بدنی است که به مؤمنین وعده داده شده. هرگاه از بدنِ رستاخیز، یا بدنِ مُتبَدِل سخن می‌‌گوئیم، منظور همین بدن است.
حال به پرسش قبلی خود باز می‌‌گردیم. آیا رستاخیز مسیح به معنای بازگشت او به زندگی پیشین است؟ هم بله، و هم نه. بله از این نظر که به هر حال، مسیح در عالم مرگ نماند و از مرگ به زندگی عبور کرد. و نه، از این جهت که او نه به زندگی پیشین، بلکه به زندگی جدیدی در عصر جدید خدا عبور کرد که برای ما به معنایی حکم «آینده» را دارد. به این ترتیب، مسیحِ قیام‌‌کرده به زندگی گذشته بازنگشت، بلکه از آیندۀ خدا آمد تا زندگی ما را در پرتو آن آیندۀ باشکوه تحت تأثیر قرار دهد و دگرگون سازد. به این ترتیب، زندگی مسیحی حیاتی است که نه از گذشته، بلکه از آینده منشاء می‌‌گیرد و تحول می‌‌یابد و از سویی تمامی جهان نیز پس از رستاخیز مسیح دیگر آن جهانِ سابق نیست. دنیای ما دنیایی است که آفرینش جدید در آن تزریق شده، رحمی است که با آفرینش جدید بارور شده و به تعبیری که در رومیان ۸ می‌‌خوانیم از «دردی همچون درد زایمان می‌‌نالد» (۲۳) و منتظر «رهایی از بندگیِ فساد» (۲۱) است.

27. فرشته نماد طبیعت انسانی مسیح ، تجسم زمینی او است. همچنین نمادی از انجیل متی است.

25. یک شیر - نمادی از هوشیاری و رستاخیز ، و یکی از نمادهای مسیح است. او همچنین نمادی از مارک انجیلی است و با قدرت و کرامت سلطنتی مسیح همراه است.

33. زنبق - نمادی از پاکی ، خلوص و زیبایی مسیحی. اولین تصاویر سوسن ها ، با توجه به آواز آوازها ، به عنوان یک تزئین معبد سلیمان عمل می کنند. طبق افسانه ها ، فرشته اعظم جبرئیل در روز بشارت با یک سوسن سفید ، که از آن زمان به نمادی از پاکی ، بی گناهی و ارادت او به خدا تبدیل شده است ، به مریم مقدس آمد. مسیحیان با همان گل ، مقدسانی را که با پاکی زندگی ، شهدا و ایثارگرانشان تسبیح شده اند ، به تصویر می کشند.

34. ققنوس نشان دهنده تصویر رستاخیز مرتبط با افسانه باستانی پرنده ابدی است. ققنوس چندین قرن زندگی کرد و وقتی زمان مرگ او فرا رسید ، او به مصر پرواز کرد و در آنجا سوخت. فقط یک تکه خاکستر مغذی از پرنده باقی مانده بود که پس از مدتی در آن زندگی جدیدی متولد شد. به زودی ققنوس تازه جوان شده ای از آن برخاست و در جستجوی ماجراجویی پرواز کرد.

 عیسی مانند تمام مردم از ‌نظر جسمی و روحی رشد کرد. غذا می‌خورد و می‌خوابید. شغلش نجاری بود. او خسته شد و با تمام خوشیها و رنجها و ناراحتی‌هائی که برای مردم در این جهان پیش می‌آید، کاملاً آشنا گردید. بنابراین او قادر است که در تمام تجربه‌های بشری با ما همدردی نماید (عبرانیان ۲:۱۸ و ۴:۱۵). چون عیسی انسان بود می‌توانست ازدواج کند و فرزندانی داشته باشد ولی این کار را نکرد. بدون شک تصمیم او در این مورد با اطاعت کامل از نقشه‌ای که خدا برای او داشت اتخاذ گردید.

قدرت الوهیتش درتولد و رشد او: لوقا بابتمام دوران رشد عیسی مسیح با قدرت الهی همراه بود. درتمام زمانی که او از بچگی تا ۳۰ سالگی هنوز خدمتش را شروع نکرده بود ، با قوت خدا پر بود و منتظر بود زمان موعود برسد تا قدرت خدا را بین مردم ظاهر کند . وقتی زمان آن در ۳۰ سالگی رسید. کلام خدا در انجیل لوقا باب ۴ آیۀ ۱۴ می‌فرماید که «عیسی به قوت روح به جلیل بر گشت.» او به قوت روح به سرزمین خود ( شهر ناصره) که در آن بزرگ شده بود آمد. و قبل از آن با همین قدرت روح‌القدس در وسوسه‌های شیطانی بعد از ۴۰ روز روزه غالب آمد.

 ۱آیات۳وقتی عیسی به دنیا آمد و در شروع طفولیّت رشد می‌کرد و هنوز خود را رسماً به عنوان نجات دهندۀ بشریت و مسیح موعود معرفی نکرده بود. در انجیل لوقا باب ۲ آیۀ ۴۰ چنین می‌فرماید که «طفل نمو کرده ، به روح قوی می‌گشت و از حکمت پرشده فیض خدا با وی می‌بود.»

۶-۳۰ : که وقتی فرشته جبرائیل به مریم گفت توپسری خواهی زائید و نام او را عیسی خواهی نهاد مریم می‌گوید چگونه می‌شود من که مردی را نشناخته‌ام فرشته جواب می‌دهد که روح‌القدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند.توجه شود که قبل از تولد قوت حضرت اعلی بر مریم سایه می‌افکند، چون مریم آن کس را که به دنیا می‌آورد ، دارندۀ قدرت الهی است و آورندۀ حضرت اعلی است و قدرت روح‌القدس تمام زندگی او را در بر خواهد گرفت. آن کس که باید به دنیا بیاید قدرت خدا را ظاهر خواهد کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد