42با این همه، حتی بسیاری از بزرگان قوم نیز به عیسی ایمان آوردند، امّا از ترس فَریسیان، ایمان خود را اقرار نمیکردند، مبادا از کنیسه اخراجشان کنند. 43زیرا تحسین مردم را بیش از تحسین خدا دوست میداشتند.
44آنگاه عیسی ندا در داد و گفت: «هر که به من ایمان آوَرَد، نه به من، بلکه به فرستندۀ من ایمان آورده است. 45هر که مرا دید، فرستندۀ مرا دیده است. 46من چون نوری به جهان آمدهام تا هر که به من ایمان آوَرَد، در تاریکی نماند. 47اگر کسی سخنان مرا بشنود، امّا از آن اطاعت نکند، من بر او داوری نمیکنم؛ زیرا نیامدهام تا بر جهانیان داوری کنم، بلکه آمدهام تا آنها را نجات بخشم. 48برای کسی که مرا رد کند و سخنانم را نپذیرد، داوریْ دیگر هست؛ همان سخنانی که گفتم در روز بازپسین او را محکوم خواهد کرد. 49زیرا من از جانب خود سخن نگفتهام، بلکه پدری که مرا فرستاد به من فرمان داد که چه بگویم و از چه سخن برانم. 50و من میدانم که فرمان او حیات جاویدان است. پس آنچه من میگویم درست همان چیزی است که پدر گفته است تا بگویم.
1«دل شما مضطرب نباشد. به خدا ایمان داشته باشید؛ به من نیز ایمان داشته باشید. 2در خانۀ پدر من منزل بسیار است، وگرنه به شما میگفتم. میروم تا مکانی برای شما آماده کنم. 3و آنگاه که رفتم و مکانی برای شما آماده کردم، باز میآیم و شما را نزد خود میبرم، تا آنجا که من هستم شما نیز باشید. 4جایی که من میروم راهش را میدانید.» 5توما به او گفت: «ما حتی نمیدانیم به کجا میروی، پس چگونه میتوانیم راه را بدانیم؟» 6عیسی به او گفت: «من راه و راستی و حیات هستم؛ هیچکس جز به واسطۀ من، نزد پدر نمیآید. 7اگر مرا میشناختید، پدر مرا نیز میشناختید؛ امّا پس از این او را میشناسید و او را دیدهاید.» 8فیلیپُس به او گفت: «سرور ما، پدر را به ما بنما، که همین ما را کافی است.» 9عیسی به او گفت: «فیلیپُس، دیری است با شما هستم و هنوز مرا نشناختهای؟ کسی که مرا دیده، پدر را دیده است؛ پس چگونه است که میگویی ”پدر را به ما بنما“؟ 10آیا باور نداری که من در پدرم و پدر در من است؟ سخنانی که من به شما میگویم از خودم نیست، بلکه پدری که در من ساکن است، اوست که کارهای خود را به انجام میرساند. 11این سخن مرا باور کنید که من در پدرم و پدر در من است؛ وگرنه به سبب آن کارها این را باور کنید.
18«اگر دنیا از شما نفرت دارد، به یاد داشته باشید که پیش از شما از من نفرت داشته است. 19اگر به دنیا تعلّق داشتید، دنیا شما را چون کسان خود دوست میداشت. امّا چون به دنیا تعلّق ندارید، بلکه من شما را از دنیا برگزیدهام، دنیا از شما نفرت دارد. 20کلامی را که به شما گفتم، به یاد داشته باشید: ”بنده از ارباب خود بزرگتر نیست.“ اگر مرا آزار رسانیدند، با شما نیز چنین خواهند کرد؛ و اگر کلام مرا نگاه داشتند، کلام شما را نیز نگاه خواهند داشت. 21امّا این همه را به سبب نام من با شما خواهند کرد، زیرا فرستندۀ مرا نمیشناسند. 22اگر نیامده و با ایشان سخن نگفته بودم، گناه نمیداشتند؛ امّا اکنون دیگر عذری برای گناهشان ندارند. 23کسی که از من نفرت داشته باشد، از پدر من نیز نفرت دارد. 24اگر در میان آنان کارهایی نکرده بودم که جز من هیچکس نکرده است، گناه نمیداشتند؛ امّا اکنون، با اینکه آن کارها را دیدهاند، هم از من و هم از پدرم نفرت دارند. 25اینگونه، کلامی که در تورات خودشان آمده است به حقیقت میپیوندد که: ”بیسبب از من نفرت داشتند.“