14 آنانی که قصد هلاکت جان من دارند، جمیعاً خجل و شرمنده شوند، و آنانی که در بدیِ من رغبت دارند، به عقب برگردانیده و رسوا گردند.
16 نعمتِ اندکِ یک مرد صالح بهتر است، از اندوختههای شریران کثیر.
19 امّا دشمنانم زنده و زورآورند و آنانی که بیسبب بر من بغض مینمایند بسیارند،
16 مثل فاجرانی که برای نان مسخرگی میکنند، دندانهای خود را بر من میافشردند.
25 تا در دل خود نگویند، اینک مراد ما؛ تا نگویند او را بلعیدهایم!
31 آنگاه بسیاری از آن گروه بدو ایمان آوردند و گفتند، آیا چون مسیح آید، معجزات بیشتر از اینها که این شخص مینماید، خواهد نمود؟
46 خادمان در جواب گفتند، هرگز کسی مثل این شخص سخن نگفته است!
20 او بدیشان گفت، من هستم، مترسید!
6 عدالت تو مثل کوههای خداست و احکام تو لجهٔ عظیم. ای خداوند انسان و بهایم را نجات میدهی.
14 از مکان سکونت خویش نظر میافکند، برجمیع ساکنان جهان.
8 ای قوم همه وقت بر او توکّل کنید و دلهای خود را به حضور وی بریزید. زیرا خدا ملجای ماست، سِلاه.
8 و امّا تو ای خداوند، بر ایشان خواهی خندید و تمامیِ امّتها را استهزا خواهی نمود.
5 تا حبیبان تو نجات یابند. به دست راست خود نجات ده و مرا مستجاب فرما.
2 از اقصای جهان تو را خواهم خواند، هنگامی که دلم بیهوش میشود. مرا به صخرهای که از من بلندتر است هدایت نما.
21 و هیچ کس بر جامه کهنه، پارهای از پارچه نو وصله نمیکند، والاّ آن وصله نو از آن کُهنه جدا میگردد و دریدگی بدتر میشود.
3 زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند و ظالمان قصد جان من دارند؛ و خدا را در مد نظر خود نگذاشتهاند، سِلاه.
20 دست خود را بر صلحاندیشان خویش دراز کرده، و عهد خویش را شکسته است.
6 لرزه بر ایشان در آنجا مستولی گردید و درد شدید مثل زنی که میزاید.
19 و بعد از مدّت مدیدی، آقای آن غلامان آمده، از ایشان حساب خواست.
9 پس بدیشان گفت که، حکم خدا را نیکو باطل ساختهاید تا تقلید خود را محکم بدارید.
37 و بینهایت متحیّر گشته میگفتند، همهٔ کارها را نیکو کرده است؛ کران را شنوا و گنگان را گویا میگرداند!
9 پس صاحب تاکستان چه خواهد کرد؟ او خواهد آمد و آن باغبانان را هلاک ساخته، باغ را به دیگران خواهد سپرد.
17 عیسی در جواب ایشان گفت، آنچه از قیصر است، به قیصر ردّ کنید و آنچه از خداست، به خدا. و از او متعجّب شدند.
27 و او خدای مردگان نیست بلکه خدای زندگان است. پس شما بسیار گمراه شدهاید.
32 کاتب وی را گفت، آفرین ای استاد، نیکو گفتی، زیرا خدا واحد است و سوای او دیگری نیست،
39 و کرسیهای اوّل در کنایس و جایهای صدر در ضیافتها را دوست میدارند.
9 و آنانی که پیش و پس میرفتند، فریادکنان میگفتند،هوشیعانا، مبارک باد کسی که به نام خداوند میآید.
17 و تعلیم داده، گفت، آیا مکتوب نیست که خانهٔ من خانهٔ عبادتِ تمامی امّتها نامیده خواهد شد؟ امّا شما آن را مغاره دزدان ساختهاید.
28 گفتندش، به چه قدرت این کارها را میکنی و کیست که این قدرت را به تو داده است تا این اعمال را بجا آری؟
13 و بچههای کوچک را نزد او آوردند تا ایشان را لمس نماید؛ امّا شاگردان آورندگان را منع کردند.
20 او در جواب وی گفت، ای استاد، این همه را از طفولیّت نگاه داشتم.
47 چون شنید که عیسی ناصری است، فریاد کردن گرفت و گفت، ای عیسی ابن داود بر من ترحمّ کن.
10 و این سخن را در خاطر خود نگاه داشته، از یکدیگر سؤال میکردند که برخاستن از مردگان چه باشد.
19 او ایشان را جواب داده، گفت، ای فرقه بیایمان تا کی با شما باشم و تا چه حدّ متحمّل شما شوم! او را نزد من آورید.
11 و فریسیان بیرون آمده، با وی به مباحثه شروع کردند. و از راه امتحان آیتی آسمانی از او خواستند.
38 زیرا هر که در این فرقه زناکار و خطاکار از من و سخنان من شرمنده شود، پسر انسان نیز وقتی که با فرشتگان مقدّس در جلال پدر خویش آید، از او شرمنده خواهد گردید.
27 عیسی ایشان را گفت، همانا همهٔٔ شما امشب در من لغزش خورید، زیرا مکتوب است شبان را میزنم و گوسفندان پراکنده خواهند شد.
10 و لازم است که انجیل اوّل بر تمامی امّتها موعظه شود.
19 زیرا که در آن ایّام، چنان مصیبتی خواهد شد که از ابتدای خلقتی که خدا آفرید تاکنون نشده و نخواهد شد.
11 این از جانب خداوند شد و در نظر ما عجیب است.
31 ایشان در دلهای خود تفکّر نموده، گفتند، اگر گوییم از آسمان بود، هرآینه گوید پس چرا بدو ایمان نیاوردید.