1-مونالیزا گریه میکرد,یکی رد شد خندید,کج کرده بود لبشو
2-فالوده شده بود شالوده توش بستنی آش شده بود
3-ته قصه کلاغ ها هم خانه دار نمیشوند
4-مورچه تند نمیره اما اسباب کشی بلده
5-مار پله دیگه قدیمی شده آسانسور اومده
6-بادبادک باد نداره اما باد به آسمان میبرش
7-قیچی اگه کند بشه قار قارش هم نمیبره
8-چرخ خیاطی هم دیگه نمیتونه بچرخونه چرخ زندگی رو
9-یخچال کتابی هم قیمت گوشت پیدا کرده
10-زمستان با آدم برفی دوست بود اما تابستان فراموشش کرد
11-کولر اگه گرمش بشه میشه آبگرمکن
12-ماشینا دنده اتوماتیک شدن شهربازی شهری راه افتاد
13-سالها گذشت اما ماه ها دیر میگذرند روزها دیگر ماه نمیشوند
14-خورشید اگه شب میومد ماه اگه روز میشد قطب شمال جدید
15-کودکی رفت پیری آلزایمر شد پیری رفت کودکی آغاز شد
16-سالاد اگه سزاوار خوردن باشه میشه سزار
17-جشن تولد هم شده به دعوت فالورها مجازی با کیک یکی بخوره بقیه دست بزنن
18-شوت بال همون فوتباله منتها توپش پارچه ایه
حسام الدین شفیعیان
پنجره را بازمیکنی و میسراید دلتنگی از فصل رویشی نو.بر پرچین خیال انگیز زندگی.پیچک مهربانی میپیچاند بر درخت ریشه از شور مهربانی.و میزداید غمها را در باور زمین.سایه ساری از گلچین سرودن زندگی در فصلی نو و برای تو میماند قصه های زمین در سراشیبی از حرفهایت.قلم بر پیکره خشک زمین جانی تازه میگیرد بر سلول های تراوش مغزی.قلب آهنگ تپیدن نو میگیرد و زمین سرد میشود از گرمای تابشی از کلمات بر ذهن انسان واژه میشود در سطر سطر دلش از شوریدگی های شور انگیز گفتن ها.پنجره را که باز میکنی.زمین حرفی نو دارد و کلمات واژه ای از سرودن.در کجای زندگی حروف را میچینی.زندگی خود حرف هائیست از سرودن برای کلماتی از گفتن ها.و واژه ها جملگانی از دلتنگی زمین میشود بر تاریخ گذشتن از عصر زندگی آجری.و قلم حرف میشود.و جمله بارش رویشی از کلمات.
...
حسام الدین شفیعیان